لافغهعادعذلحغکاذحعغلذ
ﻛﻮﺍﺳﻄﻪ ﻣﺮﺍﻭﺩﻩ ﺑﺎ ﻃﺎﻟﺶ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻦ ﺩﻫﺎﺕ ﺯﺑﺎﻥ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺧﻮﺩﺷﺎﻧﺮﺍ ﻏﻤﻬﻮﺭ ﺩﻩ ﺧﻠﺨﺎﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻛﻮﺩﻫﺎﺗﻲ ﻛﻮ ﺯﻣﻴﺎﻥ ﻛﻮﺵ ﮔﻮﺍﻥ ﻛﻮﺵ ﺧﺎﻧﻴﺎﻧﻴﻜﻪ ﭘﻴﺸﻴﻨﻪ ﻧﮕﺎﻫﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﻠﺨﺎﻝ ﺩﺭ ﺩﻫﺎﺕ ﺩﺭ ﻣﺰﺍﺭﻉ ﺩﺭ ﺟﺒﺎﻝ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﻪ ﺳﺎﺭﻫﺎ ﺍﺳﺎﻣﻲ ﻣﻨﺪﻩ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﻻﻳﺖ ﺍﻫﻞ ﺯﻭﺍﻥ ﻫﻤﻪ ﺍﺵ ﺗﺎﺗﻲ ﺑﺮﻩ ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻴﺎﻧﺪﻩ ﺷﺮ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺩﻻﻟﺖ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻦ ﻭﻻﻳﺖ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﻤﻮﻣﻴﺶ ﺗﺎﺗﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﻤﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺮﺯﻧﺪ: دانستن اسم اصلی کاربران
ایقدر برای شما اهمیت
دارد؟ نکند کاسه ائی زیر
نیم کاسه ائی هست؟؟؟؟؟
منبع کامنتهای ایران
گلوبال. ----- فرهنگ اندیشه،
فرهنگ روشنگری ست. با
اندیشه ها سروکار دارد و
تاریکی های موضوعات را با
متد منطق و استدلال
میکوشد روشن کند. کاری
ندارد به اینکه گوینده ی
اندیشه « چه اسم و مقام و
منزلتی دارد، در شناسنامه
اش چه آمده است، و مانند
اینها» یعنی موضوع اش «
زندگی خصوصی» فرد و افراد
نیست بل برای فرهنگ
اندیشه تنها « افکار» مهم
و مطرح است. کارش آنالیز
اندیشه هاست. چرا که در
فرهنگ اندیشه، آدمی همان
اندیشه است و دیگر هیچ.
هیچ به این مفهوم است که :
« زندگی و مشخصات خصوصی»
در عرصه ی « منطق و
استدلال و صحت و سقم
قضایای فکری» مطرح نیست و
هیچ است. برای مثال : «
چهار علاوه ی چهار مساوی
هشت است» . در فرهنگ
اندیشه کاری نداریم به
اینکه گوینده ی جمله
کیست، چه نامی دارد، در
شناسنامه اش چه قید شده،
خودش چکار میکند ، کودک
است یا جوان، مرد است یا
زن ؛ و دهها و صدها سئوال
دیگر. اینها مربوط به «
صحت و سقم » فکر ارائه شده
نیست. اما متضاد فرهنگ
اندیشه ، فرهنگ پلیسی ست.
در فرهنگ پلیسی به اندیشه
توجه نمیشود یا عملا فکر
به هیچ گرفته میشود. آنچه
برای فرهنگ پلیسی مهم است
« همان شناسنامه ی فرد و
افراد و زندگی خصوصی»
آنهاست. فرهنگ پلیسی
فرهنگ بازجویی و شکنجه
است.اگر جسما هم امکانش را
نداشته باشند ، حداقل
روحا میتوانند اعمال
شکنجه کنند. در جوامع،
پلیس صاحب این فرهنگ است.
و هرگاه میخواهد شناسنامه
ی کسی را ببیند نخست خود
را به عنوان پلیس معرفی
میکند و مدارک خود را نشان
میدهد. آنگاه از فرد
تقاضای شناسنامه میکند.
اینکه پلیس کشوری بخواهد
شناسنامه ی فردی را ببیند
عملی « استاندارد و
قانونی» ست. اما اینکه «
غیر پلیس بخواهد چنین
کاری بکند» غیرقانونی و
جرم است. از آنجایی که در
میان بخشی از آدمها، همه
چیز « وارونه و کله معلق»
است، در این محیط: - غیر
پلیس میخواهد بازور
شناسنامه فرد را ببیند. -
برای بیان « فکر» از شخص
شناسنامه میخواهد -
کنجکاوی در زندگی خصوصی
افراد پیشه میکند. اگر
دانست آنرا بدون اجازه
منتشر میکند. - پلیس و
دادستان و دولت نیست، اما
با گشاده دستی به اشخاص «
اتهام خیانت یا خائن به
ملت و وطن» میزند. و پیش
خود هم او را به « فلان و
بهمان مجازات محکوم»
میکند. و اگر توانست به
اصطلاح مجازات انتخابی
خود را نیز عملی میکند. «
تضاد فرهنگ اندیشه و
فرهنگ پلیسی»، تضاد آزادی
و استبداد است. هرکس
میتواند جایگاه خود را در
این میان برگزیند. عدم
«حفظ استقلال مبارزه ی
رفع تبعیض» «جنبش رفع
تبعیض و ملی و دموکراتیک
آذربايجان ، جرياني
مستقل، دموكراتيك و مدرن
است. این جنبش مخالف سیاست
ماکیاولی، رسیدن به هدف